محل تبلیغات شما

بگی نگی یک نیمچه با هم قهر بودیم. من غر غر کنان و او دامن کشان در را بست و رفت بیرون. وقتی هم که برگردد لباس ها و ته ریش و و موهای کوتاه روی سینه اش بوی سیگار می دهد. چه باک! خواستم تلافی کنم رفتم تا دم بالکن و در را باز نکرده برگشتم.

 

من تمام عمر عاشق بودم. زندگی برای ما غنمیت یک تاراج بزرگ بود. نشستم و شروع کردم به کتاب خواندن. چیزهایی که همیشه تسکین روح سرکش منند. بعد هم دو قطعه بیات ترک و دشتی به خورد خودم دادم تا همه اتفاقات را فراموش کنم. این فراموشی های کوچک و البته اشک هایی که هیچ وقت از خاطرم نمی روند. این قهرهای کوچک و بعد از آن، موهای پریشانم بین بازوانش.

 

عاشقان را بر سر خود حکم نیست            هرچه فرمان تو باشد آن کنند

 

هانیه، چه اسم نجیبی

بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد

نترس از این وابستگی

  ,هم ,کوچک ,تو ,کنم ,موهای ,    ,کوچک و ,در را ,را فراموش ,فراموش کنم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها