محل تبلیغات شما

خب. دیروز. دیروز با حال مریض و داغون اول رفتیم دکتر. که سرماخوردگی ت بهتر بشه. بعدش رفتیم سمت نمایشگاه. نمایشگاه کتاب امسال هیچ رنگ و بوی خاصی نداشت و نه تنها جذاب و دلگشا نبود، بلکه خیلی هم آزار دهنده بود. از بخش سازه ای بگیر تا هر چیز کوچیک دیگه. ورودی ها، گلکاری اطراف محوطه، هیچ کدوم راضی کننده نبودن. انگار مثلا همین دو روز قبل از نمایشگاه اون بیچاره ها رو آوُردن کردن توی خاک سخت و بی رحم. غرفه ها، درمورد کتاب ها خب خیلی چیزها هست که میشه گفت. مهم ترینش تعدد این حجم زیاد از کتاب های مذهبی و اندیشه های دینی - کاملا" - یک طرفه ست. قطعا با دیدن این اوضاع مخاطب هیچ احساس خوبی نداره. نشر چشمه و هرمس و هم خیلی قوی نبودن و اکثرا کتاب های تازه چاپ شده رو داشتن که خب اینم از یه طرف خوبه از یه طرف بد.

مشکلات دیگه ای هم داشت که بگذریم. سیستم حمل و نقل خوبی بود از نمایشگاه تا محل پارکینگ، اما واقعا مدیریت مردم قطعا راحت نیست. فرهنگ ها هنوز ضعیفه. هنوز مردم روی سر و کله هم می دواند که خب سوار اتوبوس ها بشن. یا نظم و ترتیب، ایستادن توی صف، و باقی چیزها.

بعد از نمایشگاه، رفتیم پی گلدونها و خرید یه سری خورده چیز. مابقی هم که شب و خواب و خوشا سرماخوردگی ای که ازت گرفتم.

 

 

هانیه، چه اسم نجیبی

بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد

نترس از این وابستگی

هم ,کتاب ,نمایشگاه ,ها ,خب ,یه ,که خب ,نمایشگاه کتاب ,یه طرف ,بود از ,از نمایشگاه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وطن سروده های کودکانه